خانواده ی کوچک ما

اینجا خانه ی موسی و رزیتا در فضای سایبره. سخن از عشق خواهیم گفت با بوی باران

خانواده ی کوچک ما

اینجا خانه ی موسی و رزیتا در فضای سایبره. سخن از عشق خواهیم گفت با بوی باران

من چه سبزم امروز

بعد از مدتها که از بلاگ دور بودم، موقعیتی پیش اومد تا کمی اینجا بنویسم.

دوشنبه 6 دی ماه، تز ارشدم رو دفاع کردم. بعد از ماهها شل و سفت کردن و کار نکردن و تنبلی، دو ماه حسابی نشستم و با کمک های خیلی زیاد رزیتا، بالاخره کار رو جمع کردم و آماده شدم برای دفاع.

مثل همیشه توی تمام این سختی ها و استرس ها، رزیتا کنارم بود و به من آرامش می داد و کمکم می کرد که توکلم رو از دست ندم.

خوش حالم از اینکه یکی یکی بندهایی که پرو بالمون رو بسته اند، داریم باز می کنیم و آماده می شیم برای پله های بعدی زندگی.

و خوش حالم که با رزیتا زندگی می کنم. دختری زلال، با فکر و اندیشه ی بزرگ و با قلبی مهربان و بخشنده. همیشه از او یاد گرفته ام و  از این بابت خدا رو شکر می کنم.

به قول سهراب سپهری:

من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هشیار است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد