امروز با دوستم فروغ چت می کردم. از سختیهای زندگی هامون گفتیم و با هم درد دل کردیم و من آخرش گفتم: «زندگی با همین سختی هاش قشنگه» داشتم به جمله ای که گفتم، فکر میکردم که فروغ گفت: «مرده شور این قشنگی های زندگی را ببرن»!
سختی یا قشنگی؟!
داستان پیله ابریشم :
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای
بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله راتماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقٿ شدو به نظر رسید
که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه
کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه
اش ضعیٿ و بالهایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد . او انتظار داشت
پر پروانه گسترده و مستحکم شود واز جثه او محاٿظت کند اما چنین نشد . در واقع پروانه
ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد . و هرگز نتوانست با بالهایش پرواز کند . آن شخص
مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه
قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان
پرواز دهد . گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر قرار بود بدون هیچ مشکلی زندگی
کنیم فلج میشدیم - به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هر گز نمی توانستیم پرواز کنیم.
رزیتا
یعنی اصلان راه نداره که بگم درود بر سختی های زندگی، التماس نکن !!! :دی