خانواده ی کوچک ما

اینجا خانه ی موسی و رزیتا در فضای سایبره. سخن از عشق خواهیم گفت با بوی باران

خانواده ی کوچک ما

اینجا خانه ی موسی و رزیتا در فضای سایبره. سخن از عشق خواهیم گفت با بوی باران

پس از ده روز دوری...

سلام

ده روزی هست که اینجا پیدام نمی شه و چیزی نمی نویسم. راستش آرامش لازم برای فکر کردن و نوشتن رو نداشتم.

مدتیه که شدیدن فکرم مشغوله و پروسس های زیادی بالاس.

یکیش این پایان نامه ی کذاییمه که به خاطر تنبلی هام، کارش داشت بیخ پیدا می کرد و ممکن بود اصلن اجازه ی دفاع ندن. با یه سری نامه نگاری و توجیه و دلیل و دروغ البته، 50 درصدش حل شده.

دومیش اینه که تو فکر context switching ام. با تحقیقاتی که توی سایتای کاریابی استرالیا کردم، دیدم برای فردی با دانش من(برنامه نویسی سی پلاس، تحت لینوکس، برای شبکه های موبایل) کار نیست (یا من ندیدم). و تا دلت بخواد برنامه نویس دات نت می خوان و جاوا. خلاصه مدتیست که دارم مشورت می کنم با بزرگان اهل فن! تا انتخاب درستی بکنم.

فکر می کنم سوییچ کردن روی سی شارپ خیلی مشکل نباشه. فقط باید هر چه زودتر به سطح قابل قبولی برسم، چون آخر سال نزدیکه و رفتن به شرکتی مرتبط. خدا بزرگه.

خلاصه، اینا عمده مسائلی بود که فکر مارو عجیب مشغول کرده بود، از طرف شرکت هم که شدیدن تحت فشار بودم تا پروژه رو به ددلاین برسونم و پنج شنبه، جمعه هم نمی تونستم استراحت کنم و در خدمت خانواده باشم. خدا رو شکر با موفقیت تموم شد و الان که زیر بار رفته و مانیتورش می کنیم، روحمون شاد می شه.

فشارهام که زیاد می شه، بدنم نمی کشه و زودپز غل غل می کنه و بعضن سرریز.

رزیتا که واقعن تحمل کرد، دمش گرم.خیلی بام هم فکری کرد. و به دادم رسید.


این بود خلاصه ای از آنچه بر ما رفت در این چند روز.

فعلن

نظرات 1 + ارسال نظر
الی شنبه 30 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ق.ظ http://elipeli.blogsky.com

وقتی دیدم اینجا موسی مینویسه بی اختیار یاد استادمون افتادم.... موسی آیتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد